دو برادر، "وینسنت" ثروتمند و "کلی" فقیر برای اولین بار پس از تشییع جنازه پدر خود با هم ملاقات کرده و متوجه می شوند که چقدر شبیه هم هستند. اما "وینس" نقشه قتل برادر خود را در سر دارد...
داستان در مورد زن و شوهری است که قبلاً جاسوس بوده اند و حالا به نیو اورلئان آمده اند تا در کنار دختر کوچک خود زندگی آرامی را تجربه کنند. اما FBI از آنها می خواهد که تنها یک ماموریت دیگر را انجام دهند...
از طریق فلشبک‌ها، چهار زن جوان چینی که در آمریکا بزرگ شده و مادر آنها که در چین به دنیا آمده است، گذشته خود را کاوش می کنند. این جستجو به آنها کمک می کند تا سختی‌های رابطه مادر و دختر را درک کنند...
یک کارگردان نیویورکی که مشغول ساخت آخرین فیلمش در لس آنجلس است، پس از رابطه مخفیانه با بازیگر اصلی فیلم، در زندگی شخصی و حرفه ای تغییراتی را مشاهده می کند...
دهه ي ۱۹۶۰، محله ي ايتاليايي نشين در منطقه ي برانکس نيويورک. پسر بچه اي به نام «کالوجرو» (کاپرا) هم راه با خانواده اش در همسايگي نوشگاهي زندگي مي کند که پاتوق «ساني» (پالمينتري) و دارو دسته ي مافيايي اش است؛ همان جايي که «لورنزو» (دنيرو)، پدر «کالوجرو» هشدارش داده که آن طرف ها نپلکد...
«کلرنس وورلي» (اسليتر)، فروشنده ي خير اما بي قابليت با دختر مليحي به نام «آلاباما» (آرکت) آشنا و دل باخته اش مي شود. حتي وقتي «کلرنس» مي فهمد که «آلاباما» در واقع از رئيسش پول گرفته تا با او رابطه برقرار کند، باز هم از عشق و علاقه اش به او کاسته نمي شود. «آلاباما» واقعا مايل است با «کلرنس» بماند ولي مطمئن است که رئيسش، «درکسل» (اولدمن) از اين ماجرا زياد خوشحال نخواهد شد...
زندگي و رابطه هاي مجموعه اي ازشخصيت ها، زوج ها و خانواده هاي ساکن حومه ي لس آنجلس درهم تنيده مي شوند...
والاس در روز تولد گرومیت به او یک شلوار هوشمند هدیه می‌دهد. همچنین تصمیم می‌گیرد یکی از اتاق‌های خود را اجاره دهد تا بتواند پول قبض‌های خود را بپردازد...
ماموران فاسد دولتی چین به طور مستمر در حال ناپدید شدن توسط فرد ماسک داری به نام “میمون آهنی”، می شوند. دولت هم دست به کار می شود و تمام نیروهای خود را برای پیدا کردن این شخص بسیج می کند...
در دهه 60 چین، "رنه گالیمارد" دیپلماتی فرانسوی عاشق "سانگ لیلنگ" خواننده اپرا می شود. اما "سانگ" آن چیزی نیست که او تصورش را می کند...
