یک زن بعد از اینکه شبی را با یک تروریست احتمالی می گذراند مورد شک پلیس قرار گرفته و تمام زندگی و آبرو اش تباه می شود...
«او» دختر زیبایی است که توسط دوست پسرش «رین» به مکانی نا مانوس کشانده می شود و در آنجا مورد سوء استفاده قرار می گیرد. «رین» قصد دارد با دادن مالکیت «او» به برادر ناتنی اش، بدهش اش را با او صاف کند...
مانتابن سال 1944، " جولین دندی " زیر عمل جراحی در یک بیمارستان محلی است. و مردم " مانتابن " از ورود ارتش آلمان ترسیده‌اند. او از دوستش " فرانسوا " میخواهد که زن و دخترش را با ماشین فراری دهد...
«تاکور» (کمار)، پليسي بازنشسته که «جبار سينگ» (خان) خانواده اش را قتل عام کرده و دست هاي خودش را بريده است، دو ماجراجو، «ويرو» (دهارمندرا) و «جايديو» (باچان)، را به کار مي گيرد تا تبهکار مخوف را بيابند...
اتوموبيل حامل «جانت» (ساراندون) و «براد» (باستويک) که تازه با يک ديگر نامزد شده اند، در جاده اي خراب مي شود و آنان در هوايي توفاني براي کمک به خانه ي بزرگي مراجعه مي کنند. خيلي زود روشن مي شود که خانه در تصرف بيگانگان از سياره اي دور به نام ترانسيلوانياست...
دوران بحران اقتصادی در امریکا. «چینی» (برانسن) که از طریق مشت بازی خیابانی امرار معاش می کند، در خدمت ترتیب دهنده ی مسابقاتش، «اسپنسر اسپید وید» (کوبرن) است. «اسپید» او را به نیو اورلیانز می برد و قهرمان محلی، «جیم هنری» (تسی یر) را به هنگام مبارزه نشانش می دهد ...
ويکتورياي استراليا، روز سينت والنتاين، سال 1900. سه دختر مدرسه اي هم راه معلمه اي به نام «خانم مک گرا» (گري) در جريان بازديد از صخره اي معروف به هنگينگ راک گم مي شوند...
فیلم داستان کارآگاه خصوصی به نام "فیلیپ مارلو" و تلاش او برای پیدا کردن "ولما" رقاص یک کلوپ شبانه و دوست دختر "موس مالوی" تبهکاری که تازه از زندان آزاد شده را روایت می کند...
"نِکی"، "پِروتزی"، "مِلاندری" و "ماشِتی" در فلورانس زنگی میکنند. آنها از سال های جوانی با یکدیگر دوست بوده اند و از هر فرصتی برای ساختن جوک های ناجور پشت سر مردم استفاده میکردند...
ادویگ فنچ نقش معلم خصوصی فرانکو (آلفردو پیا) را بازی می کند که بلافاصله دیوانه وار عاشق او می شود. فرانکو سعی می کند با وانمود کردن به خودکشی او را اغوا کند.
