ماساجیرو میازاوا، صاحب یک گروفروشی است که قرار است پسرش کنجی آن را به ارث ببرد، اما او از این کار امتناع می کند. توشی، دختر ماساجیرو، دختری باهوش و عاقل است و به پدر و برادرش نصیحت می کند. روزی توشی بیمار می شود...
ژوئن و دیکلن، که زمانی با هم مشکل داشتند، مجبور میشوند برای نجات ایستگاه تلویزیونی محلی با هم همکاری کنند. اما وقتی ایده آنها برای برگزاری کنسرت کریسمس موفقیتآمیز نیست، باید به اصل ماجرا پی ببرند...