تونی، یک مرد بدخلق حدود پنجاه ساله، مجرد و بدون فرزند، از کودکان به هر قیمتی فراری است. زندگی او زمانی به طور غیرمنتظرهای تغییر میکند که خواهرش میمیرد و یک شبه او قیم موقت پنج فرزند خوانده خواهرش میشود.
روث، روزنامهنگار آمریکایی، همراه پدرش اِدِک، بازماندهی هولوکاست، به لهستان سفر میکند تا مکانهای کودکی او را ببیند. اما اِدِک، از زنده کردن خاطرات تلخ گذشته خودداری میکند و با خرابکاریهای عمدی، سفر را به ماجرایی طنزآمیز تبدیل میکند.
یک استاد تاریخ نظامی و یک عتیقهفروش برای کشف هویت صاحب اصلی یک لباس نظامی قدیمی از جنگ جهانی دوم و نامههای عاشقانهای که در جیبهای آن پیدا شده است، با هم همکاری میکنند.
قاتل سریالی معروف به «اومیکرون کِش» پس از حمله وحشیانه اوباشان و بستری شدن در بیمارستان با جراحات شدید، سوگند انتقام میخورد و دوران جدیدی از وحشت را آغاز میکند.
«مايک» (فينيکس)، پسري جوان، تنها و غشي است که دنبال مادري مي گردد که سال ها نديده است. او با «اسکات» (ريوز)، پسر متمرد شهردار پورتلند آشنا مي شود و آن دو ماجراجويي هاي مشترکي را با هم تجربه مي کنند...
سه دوست صمیمی دوران کودکی، و پسری که به تازگی با آنها آشنا شدهاند، به یک سفر جادهای در سراسر کشور میروند و خود و دوستیشان را در جریان پیدا میکنند...